دانشجویان پرستاری اصفهان مهر92 دراسمان نیست کاری پرستاره تر از پرستاری
| ||
|
![]() برای مشاهده این گونه مطالب باید با نام کاربری خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید. اگر عضو سایت هستید لطفا از طریق فرم زیر وارد شوید: ![]() نظرات شما عزیزان:
پس کووووووووووو حمایتت آقای صادقی من هر لحظه به کمک رفقا احتیاج دارما!
به به سعید جوووون. میگفتی گاوی / گوسفندی چیزی قربونی کنیم. اینجا من خیللللللی دشمن پیدا کردم. از این به بعد فقط از من حمایت کن.ممنون
![]() صادقی
![]() ساعت22:05---21 بهمن 1392
سلام
وبلاگ جدید مبارک باشه!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ:سلام خوش اومدید
کی من ؟
استغفرالله. شما پرستار نمونه ایران زمینید. ![]() نیکبختان
![]() ساعت18:08---15 بهمن 1392
به من میگید پست چی آقای الله دینی؟؟
اون یکی پستچی چی؟
اون که باید باشه. پاسخ:اینترنشون هی قطعو وصل میشه
خانم قربانی به بقیه بچه ها و نویسنده ها و شاید نویسنده محترمه دیگر اعلام کنید یه شوتی هم اینجا بزنید.
زمین هست / داور هست / توپ است ولی کو بازیکن. اگه میخواهید من بلدم فوتبال کنما!!!!!!!!!!! پاسخ:نمیان!!یعنی میانا ولی نظر نمیذارن منم گلریم خوبه وایمیسم دروازه!!!
من و حسین و آقای صادقی و علینیایی و ... وایسادیم دیدیم کسی نمیاد ما هم رفتیم. خوب اگه اینها و اونها و خودم و جنابعالی رو جمع کنید میشه همون هایی که وبلاگی هستند. به هر حال اشکالی نداره. خوشم میاد شما خانم ها همیشه و همیشه جواب برای عملکرد همیشه واقع بینانه خود دارید.
![]()
خداییش از لحاظ روانشناسی اگه بخواییم حساب کنیم نه تنها شما منو نمیشناسید بلکه اگه من هم بخوام شما رو بشناسم به دلایلی ممکن نیست. ولی اگه از اون زاویه نگاه کنی بله من شما سه شخص بزرگوارو میشناسم.
پاسخ:خوب برای شناخت بیشتر معمولا احتیاج به زمان هست
البته فکر نکنم از بچه های وبلاگی که قول داده بودند کسی اون جوری شهرستانی بوده باشه ها ؟ ولی خوب خوب اسکی کردند . ما هر چی وایسادیم دیدیم کسی حتی سرفه هم نمیکنه.
پاسخ:من خانم نیکبختان و خانم عمادی تا آخر وایسادیم کسی نبود ما هم رفتیم یعنی خدایش شما ما رو نمیشناسید
آره والللللللللا 4 سال وقته ولی...!!!!!!!!
خووووووووووب امتحان آخری هم شرش کنده شد.
راستی چرا جلسه معارفه را زیرچشمی ردش کردید؟ قرار بود عکس بگیریم . قرار بود همدیگه رو معرفی کنیم. قرارهای زیادی بود ولی فکر کنم برف رویش را گرفت. و چرا؟ پاسخ:آخه یه سری از بچه ها شهرستانی بودن ازطرفی کلاس خالی هم نبود اشکالی نداره 4سال وقت داریم
نسرین امتحان سوال تشریحی داره یا نه؟
فردا تعطیلههههههههههههههه؟ پاسخ:فک نکنم اگه پیش دبستانیی تعطیله!!!
اشکالی نداره عرفان جونم.
من تمام عارضه هاش رو مکلف میشم. آره میدونم رفیق بعضیا ..... عرفان
![]() ساعت13:46---14 بهمن 1392
اقا من خاک پاتم خودتو بتکونی می افتم زمین ولی رضا جون این قضیه عشق و عاشقی دیگه چیه . تو که می دونی بعضیا چشم ندارن ببینن مادو تا با هم رفیق جینگیم . برامو حرف در میارنا!
درسته که سر کلاس ابن دو استاد عزززززززیز که قرار فردا امتحان بگیرند هر کس به یه کار ی مشغول بود( پفک خوردن و چرت زدن و با گوشی بازی کردن و پیامک زدن و صداهای مختلف در اوردن و....ولییییی همون یه ذره هم که به حرفاشون گوش میکردیم اینقدر مطلب بهمون درس ندادند ، ایناااااا خعععععععلی زیییییییادددددد
پاسخ:من که پدرم در اومد هنوز هم آشوری رو تموم نکردم
آخ که چقدر رفیق من ماشااله خوش تیپه.
عرفان جون برای معارفه همون شلوار آبیه با لباس سفیدت بپوش. هنوز اون صحنه وابستگی و عاشقی که بار اول دیدمت رو فراموش نمیکنم. کاشکی وقتی نمیبینمت خوابتو ببینم. قربون رفیقم.
آقا ببخشید.
سید جون و میگی؟؟؟؟؟ بابا ما مخلصش هستیم. به اسم موسوی نمیشناختم. العفو... عرفان
![]() ساعت22:20---13 بهمن 1392
سال اول دبستان بودم نیمکت اول مینشستم سردم شد بخاری رو زیاد کردم معلممون هم نشست رو بخاری خدا شاهده اندازه یه در قابلمه پشت مانتوش سوخت همون وقت تاکسی تلفنی گرفت رفت خونه هنوزم همسایمونه گاهی اوقات اون خاطره رو یاداوری میکنه یه روزم یه سوسک تو دبیرستان کشتم نمیدونم چه شکلی بود که انگار خون ازش اومد حالا نمیدونم خون بود یا نه ولی قرمز بود اقا ما اینو گذاشتیم رو صندلیش اونم با شلوار کرم رنگ نشست روش بعد جای سوسکه پشتش موند اقا سرتونو درد نیارم من تا ساعت اخر تو سطل اشغال مدرسه وایسادم یه روز دیگهدو تا استادارو انداختم به جون هم جوری که دست به یقه شدن یه بار هم رفته بودیم اردو با فندک موها,ی یه بچه هارو وقتی خواب بود سوزوندیم یه سری دیگه زنگ اخر از مدرسه فرار کردیم با دو تا ازبچه ها تو مسیر تصادف کردیم همه فهمیدن حیثیتمون رفت
عرفان
![]() ساعت20:24---13 بهمن 1392
رضا جان حیا کن کلاس مارو رهانکنیا! اخه تو سید محمد موسوی رو نمیشناسی؟
آقای موسوی کیه؟
از بچه های کلاسه؟؟؟/ فکر نکنم. عمادی
![]() ساعت10:55---13 بهمن 1392
تو راهنمایی یه معلم داشتیم عادت داشت رو میز بشینه و درس بده یه بار یه میز نیمه شکسته اوردم سر کلاس بدبخت اینقدر خودش و میز بد جور خوردند زمین که تا یک ماه استراحت مطلق بود و ما بی معلم بودیم از طرفی هم مدیر مجبورمون کرد یه میز نووو بخریم ولی اون صحنه نقش بر زمین شدنش خعععععععلی خنده دار بود.یه بار هم تو دبیرستان زنگ زدیم 125 گفتیم مدرسه اتیش گرفته یه دو سه تا از این ماشین آتشنشانی ها اژیر کشان اومدند در مدرسه ناظم بیچارمون از ترس زبونش بند اومده بود و فقط گریه میکرد شانس اوردیم دار فانی را وداع نگفت.
نیکبختان
![]() ساعت10:25---13 بهمن 1392
یعنی خیلی جالبه ها!!
آقای موسوی زودتر از بقیه بچه ها اومدن آفرین برشما!! میارک خودتون باشه!
یه بخاری هم بذارید خیلی سرد هست.
پس کو عشق و صمیمیت و گرمی کامنت نویسان؟؟؟؟ کجاییییییییییییییییییییییییی ییید؟؟؟؟؟؟؟؟ پاسخ:بذارید این امتحان تموم شه دوباره میایم موسوي
![]() ساعت22:54---12 بهمن 1392
مبارك باشه وبلاگ جديد
پاسخ:مبارکتون باشه
دبستان : بهشت ایین
راهنمایی : سما دبیرستان : شاهد بهترین دوران هم که درس خوندن برام فوق العاده شیرین بود همون چهارم ابتدایی بود که مثل دانشگاه ظرف کمتر از 4 ماه خوندم چون هم خعععععععلی زود گذشت هم در اوج راحتی معلم میومد خونمون درسم میداد و اینقدر نیاز نبود مسافت طی کنم.
علیرضا به جای دست شما درد نکنه اینه جوابت؟
اگه پول داری بیا سایت بزنیم. واللللللللا روح الامین
![]() ساعت16:13---12 بهمن 1392
در مهد کودک های ایران ۹ صندلی میذارن و به ۱۰ بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره باخته
بعد ۹ بچه و ۸ صندلی و ادامه بازی تا یک بچه باقی بمونه ... بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن. در مهد کودک های ژاپن ۹ صندلی میذارن و به ۱۰ بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. بنابراین بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که کل تیم ۱۰ نفره روی ۹ تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد ۱۰ نفر روی ۸ صندلی، بعد ۱۰ نفر روی ۷ صندلی و همینطور تا آخر. با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هر کی باید به فکر خودش باشه. اما در سرزمین آفتاب، چشم بادامی ها با این بازی به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر و کار تیمی رو یاد میدن!!! عمادی
![]() ساعت13:42---12 بهمن 1392
ممنون نسرین جان دست گلت درد نکنه
![]() ![]() ![]() شقایق
![]() ساعت11:09---12 بهمن 1392
مبارکمون باشه
![]()
خرااااااااااب شدم امتحان شما خانم ها من میدونم چیه!!!!!!
نمره ها که اعلام شد : کمترین نمره18 است.
آهان دقیقا متوجه شدم......
سلام خانم یا آقای x پاسخ:خانم قربانی ام اشتباهی پست گذاشتم
از شما دوستان که در این گلخونه با عشق کار میکنید و گاهی هم نظراتو هرس میکنید و ما رو رشد و ارشاد میکنید با همون زبان بچگی تشکر میکنم و میگم:
دشت سما ترد نکنه خانم ها:قربانی و نیکبختان > و دوست بی آلایشم بهرام جون. خدایتان توفیق روز افزون دهد. امضا : حامی همیشگی نویسندگان بزرگ: الله دینی کوچک
راستی شما الان کدام شخص محترم هستید ؟
پاسخ:من نه منم!!!
پستچیان عزیر:
خدایتان توفیق روزافزان دهد. گل کاشتید. هر چی بگم ممنون بازم کم گفتم. خیلی سوال از آمینواسیدها بود..... ![]() پاسخ:بله!!!!!
امتحان چطور بود؟؟؟؟؟
![]() پاسخ:خرااااااااااااب!
فکر کنم فرمت حرف زدم تغییر کنه توی اینجا.
احساس غربت میکنم. ![]() پاسخ:چی؟؟؟؟
سلام علیکم.
خدا قوت. ما زبونمون مو درآورد اینقدر گفتیم تغییرش بدید. ممنون...... ![]() ![]() پاسخ:خواهش میکنم خاطره یادتون نره!!!! بهرام
![]() ساعت9:53---12 بهمن 1392
مبارک....
پاسخ:سلامت باشی برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |